سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همیشگی

قسم به وعده شیرین «من یمت یرنی»

که ایستاده بمیرم به احترام علی...

 

بیستم و یکم ماه مبارک رمضان مهمان صحن جمهوری آقا بودم.

یکی از خدام آقا دست یه کودک گمشده رو گرفته بود و داشت میبردش به سمت دفتر پیداشده‌ها.

 

«مامانش گم شده؟»

اینو یه پسربچه ی حدودا 5-6 ساله از آقای خادم پرسید و منو برد تو این فکر که چقدر این سوال شبیه حال ماست وقتی که خودمون تو خودمون گم شدیم ولی انگار که خدا گم شده، دنبال او میگردیم...

 

... و اعلموا ان الله یحول بین المراء و قلبه... (انفال،24)


[ دوشنبه 95/4/7 ] [ 8:0 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]

همزمان با آغاز ماه مهمانی خدا و باز شدن درهای رحمت الهی!

 

مسجد گوهرشاد بعد از تعمیرات و بازسازی که ببش از یکسال به طول انجامید،

بازگشایی شد!

 

دیگه خیلی دلتنگش بودم،

الحمدلله...


[ سه شنبه 95/3/18 ] [ 7:0 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]

بعضیا به آدم به چشم یه پدیده توریستی نگاه میکنن!


[ دوشنبه 95/3/10 ] [ 11:0 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]

 بعضی وقتها یه بیت شعر آوازه اش از خود شاعرش هم فراتر میره. حتما بسیاری از ما اسم نسیم شمال به گوشمون خورده. سید اشرف الدین قزوینی ملقب به نسیم شمال که روزنامه ای با همین نام در اواسط دهه ی 20 و 30 خورشیدی با موضوع نقد اجتماعی- سیاسی وقایع دوران طاغوت منتشر میکرد.

نسیم شمال در نظم و نثر انتقادات عجیبی نسبت به رخدادهای جامعه داشت. تقریبا این مصراع را همه ی ما شنیدیم (با آل علی هر که در افتاد ور افتاد.) اما کمتر کسی از ما می دونه این مصراع بخشی از شعر بسیار زیبای نسیم شمال در وصف سلطان سریر ارتضا ؛ امام رضا ع است.

متن کامل شعر فوق تقدیم به آستان امام مهربان و قلبهای شما محبان دلسوخته اش.

دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد

در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد

چشمم به ضریح شه والا گهر افتاد

این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد..

 

با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد

 

این قبر غریبُ الغُرَبا، خسرو طوس است

این قبر مُعین الضعفا، شمسِ شموس است

خاک در او مَلجأ ارواح و نفوس است

باید ز رهِ صدق بر این خاک در افتاد

 

با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد

 

حوران بهشتی زده اندر حرمش صف

خیل مَلَک از نور طبقها همه بر کف

شاهان به ادب در حرمش گشته مُشَرّف

اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد!

 

با آل علی هر که درافتاد، ور افتاد

 

اولاد علی شافع یوم عَرَصاتند

دارای مقامات رفیعُ الدرجاتند

در روز قیامت همه اسباب نجاتند

ای وای بر آن کس که به این آل در افتاد

 

با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد

 

کام و دهن از نام علی یافت حلاوت

گل در چمن از نام علی یافت طراوت

هر کس که به این سلسله بنمود عداوت

در روز جزا جایگهش در سقر افتاد

 

با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

 

هر کس که به این سلسله ی پاک جفا کرد

بد کرد و نفهمید وغلط کرد وخطا کرد!

دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد

آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد

 

با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

 

ای قبله ی هفتم که توئی مظهر یاهو

ای حجت هشتم که توئی ضامن آهو

ما جمله نمودیم به سوی حَرَمَت رو

از عشق تو در قلب و دل ما شَرَر افتاد

 

با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد!

 

التماس دعا...

 

(متن از اینجا: https://plus.google.com/112257774210755184580/posts/DU5DD9jF9n4 )


[ یکشنبه 93/6/16 ] [ 12:59 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]

 

از شلوغترین ایام حرم مطهر، ایام دهه کرامت هست. معمولا روزی چند مورد گمشده هم داریم که غالبا خیلی زود خونواده شون رو پیدا میکنن.
دیروز عصر از همون روزا بود. صحن آزادی خیلی شلوغ بود، چشم چشمو نمیدید. یه پسر بچه ی تپل خونواده شو گم کرده بود و با صدای بلند گریه میکرد. رفتم طرفش، طبق روال همیشه اول سعی کردم آرومش کنم. همونطور که به طرف دفتر گمشده ها میرفتیم بهش گفتم:
-انگشت خاله رو محکم بگیر ببینم چقد زور داری!
عکس العملی نشون نداد و همچنان گریه!
-مامان رفته شیطونی کنه، دستتو ول کرده، گم شده، آره؟
باز هم گریه ادامه داشت بدون ذره ای کاهش یا تغییر!
حتی سلاح قدیمی خدام یعنی شکلات هم نتونست آرومش کنه!
اسمش رو هم پرسیدم جواب نداد و گریه اش بیشتر هم شد!!
دیگه از آروم کردنش نا امید شده بودم که دیدم از بین اون ازدحام جمعیت انگار چندتا آشنا پیدا کرده، در کمال آرامش رفت پهلوشون نشست.
همه از یک دم عرب بودن!

 


[ چهارشنبه 93/6/12 ] [ 12:43 صبح ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]
[ پنج شنبه 92/11/10 ] [ 11:27 صبح ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]


?
جمعى از مردم خراسان به نزد امام صادق علیه السلام آمدند،
امام در آغاز چنین فرمودند:

مَنْ جَمَعَ مَالًا یَحْرُسُهُ عَذَّبَهُ اللَّهُ عَلَى مِقْدَارِهِ
(هر کس مالى را براى نگاه داشتن گرد آورد، خداوند به اندازه آن مال او را عذاب خواهد کرد)

خراسانیان به زبان فارسى گفتند: ما عربى نمی‏دانیم.

امام هم به زبان فارسی فرمودند: «هر که درم اندوزد، جزایش دوزخ باشد»
(الحباة، ج4، ص 216)

 چه خوش سرود حافظ شیرین سخن:
گر مطرب حریفان این پارسى بخواند         در رقص و حالت آرد پیران پارسا را

جانم فدای فارسی حرف زدنتون یا امام صادق.

با تشکر از +عباس ذوالقدری?‎


[ یکشنبه 92/10/29 ] [ 2:35 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]

به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر

قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر

نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر

سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»

همان سری که "یحب الجمال" محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را
که یک به یک، همه بودن سروران را سر

زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر

سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر

بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر

چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر

همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود، پا تا سر

پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر

میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ی اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر

تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر

صدای آیه کهف الرقیم می‌آید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر

عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر

 

سید حمیدرضا برقعی

فیلم شعرخوانی: http://bit.ly/1czQGYd


[ شنبه 92/9/16 ] [ 5:41 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]

اگر امر به معروف هم می‌خواهی بکنی، خیلی آهسته

مثل آینه باش
آینه داد نمی‌زند یقه‌ات بد است
وقتی روبروی آینه می‌ایستی جیغ نمی‌کشد چرا موی سرت اینجوری است؟
خیلی سکوت محض است

آهسته
هیچکس خبردار نیست
جز تو و آینه...

علامه حسن زاده آملی



[ چهارشنبه 92/8/8 ] [ 5:9 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]

بار دگر به بارگهت بارِ من فِتاد
آمد مُرید مرده دل ای هشتمین مراد

من ریزه‌خوارِ سفره ی کَس جز شما نی ام
لطفت زیاد دیده ام و کم بَرم زِ یاد

گفتم به عاشقی که گدایی چه سان کنم
گفتا برو، مترس، بگو یا ابالجواد

***

یه اشتباه تکرار شونده!
روز میلاد آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، بدون اینکه قصدی در کار باشه،
موقع تبریک گفتن می‌گم: "سال نو شما مبارک"

اما باور کنین که سال من از این روز شروع میشه
تو این مورد ناخود آگاه من آگاهانه تر از خودم عمل میکنه

***

انشالله اگه عمری باشه شب میلاد ولی‌نعمت‌مون برای کشیک فوق‌العاده حرم هستم
قبلا خدمت همه عرض می‌کنم که طبق قول و قرارم با شما، نائب الزیاره تک‌تک‌تون هستم

 


[ شنبه 92/6/23 ] [ 11:0 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]
   1   2      >
درباره وبلاگ

امکانات وب