سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همیشگی

 

از شلوغترین ایام حرم مطهر، ایام دهه کرامت هست. معمولا روزی چند مورد گمشده هم داریم که غالبا خیلی زود خونواده شون رو پیدا میکنن.
دیروز عصر از همون روزا بود. صحن آزادی خیلی شلوغ بود، چشم چشمو نمیدید. یه پسر بچه ی تپل خونواده شو گم کرده بود و با صدای بلند گریه میکرد. رفتم طرفش، طبق روال همیشه اول سعی کردم آرومش کنم. همونطور که به طرف دفتر گمشده ها میرفتیم بهش گفتم:
-انگشت خاله رو محکم بگیر ببینم چقد زور داری!
عکس العملی نشون نداد و همچنان گریه!
-مامان رفته شیطونی کنه، دستتو ول کرده، گم شده، آره؟
باز هم گریه ادامه داشت بدون ذره ای کاهش یا تغییر!
حتی سلاح قدیمی خدام یعنی شکلات هم نتونست آرومش کنه!
اسمش رو هم پرسیدم جواب نداد و گریه اش بیشتر هم شد!!
دیگه از آروم کردنش نا امید شده بودم که دیدم از بین اون ازدحام جمعیت انگار چندتا آشنا پیدا کرده، در کمال آرامش رفت پهلوشون نشست.
همه از یک دم عرب بودن!

 


[ چهارشنبه 93/6/12 ] [ 12:43 صبح ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

امکانات وب