همیشگی |
أَلسَّلامُ عَلى ابآئِک و أَبْنآئِکَ شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد شبیه طفل جسوری که رنج داده پدر را
برای گریه اش اینک به فکر شانه بیفتد درست مثل جوانی شرور و عاصی و سرکش نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهت
دعا بکن که مبادا دل از نشانه بیفتد همیشه وقت زیارت ، شبیه پهنه دریا
تمام صورت من در پی کرانه بیفتد شبیه رشته تسبیح پاره، دانه اشکم
به هر بهانه بریزد به هر بهانه بیفتد ولیِّ عهد دلم نه ، تو شاه کشور قلبی
که با تو قصه جمشید، در فسانه بیفتد خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو
بیا که آتش صیاد از زبانه بیفتد الا غریب خراسان! رضا مشو که بمیرد
اگر که مرغک زاری از آشیانه بیفتد (محسن رضوانی)
[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 5:0 عصر ] [ خادم کوچولو ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |