سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همیشگی

عصر پنجشنبه ام رو برای کشیک معین* خالی کرده بودم.
ظهر با کلی هیجان از اون سر دنیا کارم رو با عجله ی فراوون تموم کردم و راه افتادم طرف حرم، به چهارراه شهدا که رسیدم دیدم تا آخرین فرصت برای تعیین پاس، فقط 10 دقیقه باقی مونده! با عجله با دفتر تماس گرفتم و گفتم "لطفا منو تعیین پاس کنین انشالله بزودی میرسم."
اما...
لحظه ای که دم ورودی بودم صدای زنگ ساعت صحن اومد و ...
دقیقا 2دقیقه دیر رسیدم!

اتفاقا صبح اون روز توی اوج کارهام داشتم با خودم فکر میکردم اگر بهم بگن امروز لازم نیست بیای عکس العملم چی خواهد بود...

درگوشی خدمتتون عرض کنم
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون وقتی بهم اجازه ندادن برم سر پاس** خوشحال شدم!

به یاد آرزوی همیشگیم افتادم؛

اینکه یه روز مثل یه زائر که نه کسی منتظرشه، نه عجله داره و نه دیرش میشه، بشینم توی حرم و یه دل سیر زیارت کنم
بعد تا میتونم نفس بکشم، اونقدر که موقع رفتن دیگه اون حس دلتنگی و خفه شدن تو هوای شهر نباشه!

به یاد همه ی دوستای عزیزم بودم، همه ی اونایی که توی حرم یا نتی ازم خواستن نائب الزیاره شون باشم...
دعای صبحم مستجاب شد اما اون حس دلتنگی موقع رفتن اگه از دفعه های قبل بیشتر نبود، کمتر هم نشده بود!

میروم از حرمت حس من این است انگار
که کسی تا دم در پشت سرم می آید

----------------------

* کشیک معین، یه کشیک فوق العاده ست مخصوص ایامی که حرم مطهر شلوغ تر از حالت عادی هست.
** به جای هر غیبت از کشیک باید 2 روز اضافه رفت! :)


[ جمعه 92/6/8 ] [ 5:22 عصر ] [ خادم کوچولو ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

امکانات وب